فرصتی دوباره…
تهیه و تنظیم: “آمینـه آژ”
کارشناسی ارشد روانشناسی، مشاور و مددکار کلانتری ۱۷ رشت،
اسفند ماه ۱۴۰۲
اعتياد پدرم باعث شد مسیر اشتباهی را برای بدست آوردن آرامش انتخاب کنم؛ اما دریغ از این که بدانم آرامش حقیقی، تنها با حضور خداوند امکانپذیر است…
از دوران کودکی فقط طعم تلخ تنهایی و گریههای بیامان مادرم را به خاطر دارم. پدرم اعتیاد داشت و بیشتر اوقاتش را با رفیق بازی میگذراند.
تمام لحظات کودکیام به جای خنده و بازیهای کودکانه، با حسرت خوردن برای دورهمیهای خانوادگی که حق طبیعی هر کودکی بود، سپری شد. برای فرار از تنهایی و افکار مأیوس کننده، سعی میکردم با دوستانم وقت بگذرانم. میهمانیهای شبانه و دورهمیهای دوستانه تنها چیزی بود که در آن روزها تسلای خاطرم میشد.
داستان عاشقانه و ارتباطم با پسری به اسم شاهرخ، نقل محافل شده بود. به خاطر همین مادرم مدام سرزنشم میکرد تا مراقب رفتارم باشم؛ اما من گوشم به این حرفها بدهکار نبود. مدتی بعد در یکی از میهمانیها، شاهرخ به جرم پخش مواد مخدر دستگیر شد.
با زندانی شدن شاهرخ، مادرم از دست ندانم کاریهایم کمی خیالش راحت شده بود.
به محض این که دبیرستان رو تمام کردم، علیرغم خواستهام و به اصرار بزرگترها، با سامان ازدواج کردم. سامان برخلاف شاهرخ، جوان سر به زیر و محجوبی بود. در یک شرکت خصوصی به عنوان حسابدار مشغول به کار بود و درآمد خوبی هم داشت. بعد از به دنیا آمدن پسرم سهیل، زندگیمان سرو سامان گرفته بود.
تازه طعم شیرین زندگی را میچشیدم که گرفتار بازی سرنوشت شدم.یکی از دوستان دوران دبیرستانم به اسم رها، از طریق فضای مجازی پیدایم کرده بود. چند روز بعد آدرس منزلمان را خواست تا بعد از سالها ديداری تازه کنیم. سهیل ۵ سال داشت و صبحها چند ساعت مهد کودک میبردمش، بعد از آن هم با رها به یاد دوران مجردی، چند ساعتی را وقت میگذراندیم.
چند وقتی به همین منوال گذشت؛ ولی بعدها کمکم ایراد گرفتنهای رها شروع شد. رها مدام دم گوشم زمزمه میکرد و از زندگی مجردی و لاکچری خودش تعریف میکرد. چند بار هم ازم خواسته بود که به یاد گذشته، میهمانی ترتیب بدیم و با دوستان دوران دبیرستان دور هم جمع بشیم؛ اما هر با بهانههایی بحث را عوض میکردم. چند روز بعد تماس گرفت و با اصرارش بالاخره راضی شدم. پسرم را پیش مامانم گذاشتم و با پوششی موجه به سمت همان آدرس راهی شدم.
به محض ورود به سالن از ترکیب بوی تند ادکلن و بوی دود سیگار حالت تهوع بهم دست داد. صدای موزیک به قدری بلند بود که صدا به صدا نمیرسید. برخلاف گفته رها میهمانی مختلط برگزار شده بود. هزار بار خودم را به خاطر حماقتم سرزنش کردم. با همین فکر و خیال به سمت در خروجی قدمهام رو تندتر کردم که از پشت سر سنگینی دستی رو روی شونهم احساس کردم. با ترس و لرز به پشت سر نیم نگاهی انداختم که با دیدن شاهرخ خشکم زد.
خندههای موزیانهاش رعشه به تنم میانداخت. بدون هیچ حرفی ازش دور شدم و خودم را به در خروجی رساندم. آن روز به خیال خودم توانسته بودم از دامی که شیطان برایم پهن کرده بود دور شوم. بعد از آن اتفاق، تماسهای رها را پاسخ نمیدادم و سعی میکردم از گذشته و هر کسی که مرا به یاد آن روزها میانداخت فاصله بگیرم. تا این که چند هفته بعد، از یک شماره ناشناسی برام پیامک تهدید آمیزی آمد. با دستای لرزان به همان شماره زنگ زدم. با شنیدن صدای شاهرخ شکم به یقین تبدیل شد و بیرمق روی زمین افتادم.
نمیدانم چقدر زمان گذشته بود که با صدای گریه پسرم به خودم آمدم. از آن روز به بعد روزگارم تیره و تار شد. با شنیدن صدای پیامکها و تماسهای بیموقع، رفته رفته سامان بهم سوءظن پیدا کرده بود و اجازه نمیداد تنهایی جایی بروم. حتی اجازه رفتن به خونه مامانم رو هم نداشتم.
رابطهام با همسرم به مشکل برخورده بود و بیشتر وقتها سر چیزهای بیمورد بحث و دعوا میکردیم. میدانستم آرزوی رها و شاهرخ شنیدن خبر طلاقم هست. برای همین باید برای حفظ زندگیم میجنگیدم. مصمم گوشی را برداشتم و با اداره پلیس تماس گرفتم. از هر دو آنها به جرم ایجاد مزاحمت شکایت کردم و بعد از آن هم همه ماجرا را برای همسرم تعریف کردم. برخلاف تصورم همسرم بعد از شنیدن واقعیت، کاملا منطقی با موضوع برخورد کرد. رها و شاهرخ هم بعد از اثبات جرمشان و همچنین به خاطر پخش مواد روانگردان و اغفال دختران و پسران جوان به دست قانون گرفتار شدند.
اعتياد پدرم زمینه ساز شده بود تا مسیر اشتباهی را برای بدست آوردن آرامش انتخاب کنم؛ اما دریغ از اینکه بدانم آرامش حقیقی تنها با حضور خداوند امکانپذیر است. خالق مهربان فرصتی دوباره به من ارزانی داشت تا بتوانم خانواده سالمی داشته و شرافتمندانه زندگی کنم.
نظر کارشناس ( تشخیص):
اعتياد يك بيماری زيست شناختی، روان شناختی و اجتماعی است. عوامل متعددی در سبب شناسی سوء مصرف و اعتياد موثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد میشود.
از مهمترین پیامدهای اعتياد والدین بر روی فرزندان میتوان به مواردی همچون مشکلات تحصیلی، مشکلات رفتاری، اختلالات شخصیتی، درگیرشدن خود کودک با مواد مخدر در سنین بسیار پایین، بیماریهای مادرزادی، مشکلات روانشناختی و ادامهدار شدن آنها در بزرگسالی، مشکلات جسمانی و مواردی از این قبیل اشاره کرد.
خانواده باید شرایطی را فراهم کنند که کودکان کمتر در معرض آسیبهای اجتماعی از قبیل: ترک تحصيل، کشیده شدن به سمت اعتياد و دوستان ناباب، اختلالات روانی و از دست دادن هویت اجتماعی و… قرار بگیرند.
لازم به ذکر است بیمهری و بیتوجهی عاطفی والدین در روحیات فرزندان تاثیر منفی گذاشته و خسارت جبران ناپذیری را رقم میزند.
https://khategilan.ir/?p=51092