
پرواز با بال خیال /خیلی پشیمانم از چاله به چاه افتادهام
نویسنده: کارمند “خدیجه کشاورز”
کارشناس ارشد روانشناسی و مددكار اجتماعي کلانتری ۱۵ شهرستان رشت
«خیلی پشیمانم از چاله به چاه افتادهام و با دستان خود زندگیام را نابود کردم. پسری جوان با ظاهری آشفته و نگران به دایره مشاوره کلانتری مراجعه کرد و مشکلش را اینگونه شرح داد: شبانهروز شاهد دعواهای پدر و مادرم بودم، خاطرات دوران کودکی و نوجوانیام اصلا برای من خوشایند نیست.
هر بار که ناخودآگاه به یاد میآورم از شدت ناراحتی گریهام میگیرد. بعد از این همه سال کشمکش، مادرم تصمیم به جدایی گرفت. با خودم میگفتم کاش زودتر جدا میشدند و این همه مدت سختی را به ما تحمیل نمیکردند. او مهریهاش را بخشید تا پدرم طلاقش دهد. مادرم بیمار بود و توان کار کردن نداشت به اجبار من و خواهر کوچکترم هر دو کار میکردیم تا بتوانیم هزینههای زندگی را تامین کنیم.
از شانس بد ما بعد از مدتی خواهرم به دلیل بیماری ام اس، کسب و کارش را از دست داد. من ماندم و کلی بدهی.از طرفی نزدیک دو سال بود که با دختر همسایهمان آشنا شده بودم. دختر خیلی خوبی بود و مرا خیلی دوست داشت. اصرار میکرد هرچه زودتر تکلیف این دوستی را مشخص کنم و به خواستگاریاش بروم در غیر این صورت به این رابطه خاتمه میدهد.
نمی توانستم اینهمه فشار را تحمل کنم و دست روی دست بگذارم تا زندگیم به آخر برسد تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستانم که همکلاسی دانشگاهم بود تصمیم گرفتم وارد یک کار جدید شوم و زندگیام را از این منجلاب نجات دهم.
از آنجایی که رشته تحصیلیام کامپیوتر بود و تمام فوت و فنهای نرمافزاری را میدانستم شروع کردم به هک کردن حسابهای بانکی مردمی که گردش مالی بالایی داشتند. خلاصه با این روش پولهای زیادی را به حساب خودم و خانوادهام واریز میکردم. مادرم چون دچار افسردگی شده بود، توجهی به این واریزیها نداشت، اما خواهرم میترسید که دستمان رو شود.
چندین بار این کار را انجام دادم و پولهای زیادی را برداشت کردم. همه چیز داشت به خوبی پیش میرفت که توسط پلیس فتا شناسایی و دستگیر شدم به مرور زمان با رضایت گرفتن از شاکیان و تحمل مدتی حبس آزاد شدم.پس از این اتفاق مهسا دختر همسایهمان دیگر جواب من را نداد و برای همیشه فراموشم کرد.
همچنین وقتی مادرم موضوع دستگیری من را شنید سکته کرد، خیلی پشیمانم از چاله به چاه افتادم و با دستان خود زندگیام را نابود کردم.
تحلیل کارشناس:
مشاجره والدین در حضور فرزندان، آسیبهای روانی زیادی را متوجه آنها میکند. فرزندانی که در این خانوادهها رشد میکنند، سلامت روانی آنان تحت تاثیر قرار میگیرد.
دعوای پدر و مادر معمولا جو و فضای استرسزا برای فرزندان به وجود میآورد. والدینی که به دلایل مختلف رابطه خوبی باهم ندارند و نمیتوانند روابطشان را مدیریت کنند، شرایطی را برای بچهها در محیط خانه ایجاد میکنند که مملو از تنش و استرس است.
فرزندانی که در معرض مشاجرات شدید، مداوم و طولانی مدت پدر و مادر خود قرار میگیرند ممکن است به افرادی خشن، زورگو و مخاصم تبدیل شوند، علاوه بر این در آنها عدم اعتماد به نفس، اضطراب و افسردگی بروز میکند که در طولانی مدت خطرناک است و میتواند روی زندگی، تحصیلات و آینده آنها اثرگذار باشد.
اقدامات انجام شده:
مصاحبه و گرفتن شرح حال از مراجع، همدلی با وي، آموزش مهارتهای زندگی و ارتباطی، دعوت از پدر مراجع و آگاهسازی در مورد شرایط نامناسب زندگی فرزندانش، ارجاع به مراکز حمایتی.»
https://khategilan.ir/?p=45465